برف های بهاری

تک بیت های قشنگ. طرح های عاشقانه و موضوعات آموزشی

برف های بهاری

تک بیت های قشنگ. طرح های عاشقانه و موضوعات آموزشی

جوک های قشنگ و فکاهی های خنده دار!

خروس :
 روزی خروس را زندانی کردند دگرخروس ها رفتند به دیدن گفتن چرا چه شده و گفت والا از جیبم عکس ماکیان را پیدا کردند. 

موش:

روزی از روز ها موش به شدت و عصبانی در جنگل روان بود که ناگهان روبا آمد و گفت:
 چه گپ شده رفیق؟
 موش گفت:
ولا شیر را کشته اند بالای من تهمت بسته اند که من کشته ام. 

.

از همسایه

یک نویسنده برای اولین بار کتاب خود چا پ  کرده بود وهمزمان خانمش هم ولادت کرده بود  دوستانش از طرف شب به تبریکی آمدند  او فکر میکرد که از خاطر کتاب آمده اند با شکسته نفسی گفت باور کنید در این مورد من هیچ دخالت نداشتم خانمم و جان آغا همسایه ما بسیار زحمت کشیدند که من ازایشان تشکری میکنم.

.

   معلم

معلم دری از شاگردی پرسید : جمله ی من حمام میروم ، تو حمام میروی ، او حمام میرود چه زمانی است ؟ شاگرد گفت : معلم صاحب ! حاجت به پرسیدن نیست معلومدار روز جمعه است دگه

.

خانم وشوهر: 

خانمی بالای شوهر خود شک داشت بعدازخریدن موبایل به  

شوهرش زنگ زد:
شوهر: اگرزن هستی یک پف کن اگرمردهستی دو پف. 

 خانمش یک پف کرد. 

 اگرمرادوست داری یک پف کن درغیر آن دوپف. 

 خانم یک پف کرد. 

مرد گفت: در فروشگاه منتظرهستم اگرمیایی یک پف کن اگرنمی آی دوپف. 

 خانم یک پف کرد. 

 مرد به خانه آمدوگفت: او زن کالای من کجاست؟ 

 من کار عاجل دارم!
 خانم گفت: اگر سوته ره خوش داری یک پوف کن اگر دسته جارو را خوش داری دوپف!
  

 

 

.

مرض بی تفاوتی

یک مرد نزد داکتر رفت و گفت: داکتر صایب مره مرض بى تفاوتى گرفته، داکتر گفت : این چى قسمى مرض است؟ , یک مثال خو بتی!

مرد جواب داد : مثال اینست که فعلاً جناب شما در مقابل بنده هیچ گویی نیستید! 

.

یخچال

چهار نفرکه قبلاًمرده بودند بین خود گفتند که بیاید قصه مردن خودرا بکنیم. اولی گفت که من را موتر زد دومی گفت که من مریض بودم سومی گفت که من بعدآ میگویم چهارمی گفت که درد من زیاد است گفت من نو عروسی کرده بودم بعد از مدت کم خبر شدم که خانم ام باکسی دیگر روابط دارد.تصادف روزی در نزدیک خانه ان مرد را دیدم که داخل خانه من شد به عجله به خانه رفتم مگرهرقدر ان مرد را جستجو کردم نیافتم در همین جا نفس من برامد مردم در همین وقت مرده سومی سرخود را بلند کرد وگفت که شمار ا خدا زده بود اگریخچال را باز میکردید نه شما میمردید و نه من 

.

احمق!

احمقی  با یک موتر تصادف میکنه پولیس میایه میگه : کدام تان مقصر بودید؟؟؟  احمق میگه والله نمیدانم من خو خواب بودم از این اقا بپرس !

همسایه داری!

روزی دختر هم سایه خانه همسایه خود رفت و گفت که قیچی تان را بدهید .
هم سایه : ایا شما قیچی ندارید ؟
دخترک: داریم ولی مادرم با آن سر قطی روغن را باز نمی کند چرا که خراب میشود.  

.

.

کودن!

کودنی داخل باغ شد خواست چیزی بدزدد. چند چیزی هنوز نبرداشته بود که صاحب باغ اورا دید. دزد متوجه شد که صاحب باغ میخواهد اورا گرفتارکند. رو به فرار نهاد خواست از دیوار باغ بالا بپرد. چون دیوار بسیار بلند بود و شخص وارخطا نتوانست بالا شود. برای فرار چاره سنجید نشد. بالاخره دید در کنج محوطه باغ خری ایستاده است به عجله خود را انجا رسانید و در زیر پای خر خوابید. صاحب باغ به او رسید و گفت بلند شو احمق! 
کودن گفت : من چوچه خر استم.
صاحب باغ گفت بخی! گپ های لوده لوده نزن این خر نر است.
دزد گفت: والده ام سالهاست وفات کرده فعلا با قبله گاه صایب زندگی میکنم. 

جبهه جنگ

روزی در یکی از جبهات جنگ قسیم خان با دوستش احمد شاه از جا ئی عبور میکر دند وبرای رفع خستگی کنار جویی نشستند در همین میان بادی با صدای بلنــد از دوستش خارج شــد فــوراً د وستش سنگی برداشت و د رجایی که نشسته بــــود محکم کـــوبید ـ قسیم گفت: صدا را از بین بـــردی حالا د ر فــکر از بین بــرد ن بویش هم باش

صنعت ادبی تکرا در اشعار

حسن تکرا در اشعار: 

 

زپیچا پیچ زلفت پیچ در پیچ است کارمن 

چرا با زلف پر پیچت پیچ دیگری پیچی؟ 

دم به دم دم را غنیمت دان همدم شو به دم 

همدم  دم شو دم را دم به دم بی دم مدم 

زچشمت چشم آن دارم که از چشمت نیندازی 

به چشمانت که چشمانم به چشمان تو می نازد

باز هم تک بیت های قشنگ!

نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است 
             رفت و برگشت سراسیمه که دنیا تنگ است
مطمئن باش که مهرت نرود از دل من
مگر آن روز که در خاک شود منزل من
شب به تنگ از ناله ام خلقی که این فریاد کیست؟
زان میان یک تن نمی پرسد که از بیداد کیست؟

ناله را هرچند می خواهم که پنهانی کشم
سینه می گوید که من تنگ آمدم، فریاد کن.

اشعار زیبای پرشور

به نامردی نامردان قسم جانا که نامردی
                که نامردان خجل گشتند از بس که تو نامردی

عجب جوش و خروشی بود عشقت
                                خراب باده نوشی بود عشقت
بهشتم را به سیبی داد بر باد 
                                 عجب آدم فروشی بود عشقت


کاش هرگز در محبت شک نبود
                                     تک سوار مهربانی تک نبود

کاش بر لوحی که بر جان دل است
                                      واژه تلخ خیانت حک نبود

هرقدر رفاقت بکنم می ارزی
                                    اظهار صداقت بکنم می ارزی
آنقدر عزیزی تو برایم ای دوست
                                      صدبار که یادت بکنم می ارزی

روز وصل دوستداران یاد باد
                                     یاد باد آن روزگاران یاد باد
گرچه یاران فارغند از یاد من
                                       از من ایشان را هزاران یاد باد.

در قید غمم ، خاطر آزاد کجایی؟
                                       تنگ است دلم ، قوت فریاد کجایی؟
با آنکه ز ما هیچ زمان یاد نکردی
                                       ای آنکه نرفتی دمی از یاد کجایی؟

طوری که دل تــــــو خواست باشم، نشدم
                            دلخواه دل تــــنــگ خـــــــــــودم هم نشدم
حـــوا تــو بــه خــانــه بـــهشـــتی بــــــرگرد
                            مـــــــن هـــم مـــتاسفم کـــه آدم نـــشدم

امام غزالی و کیمیای سعادت

کتاب کیمیای سعادت
امام غزالی(رح)

معلومات مختصر در مورد کتاب کیمیای سعادت:
کیمیای سعادت کتابی از
امام محمد غزالی درباره اصول دین اسلام، که در آخرین سالهای قرن پنجم هجری، به زبان فارسی نوشته شده است.
کیمیای سعادت چکیده‌ای است از کتاب بزرگ
احیاء علوم الدین، با افزون و کاستی‌هایی که غزالی آنرا با همان نظم و ترتیب، به زبان مادری خود نوشته‌است. مقدمه کتاب در چهار عنوان است: خود شناسی، خداشناسی، دنیاشناسی، و آخرت شناسی. متن کتاب مانند احیاء به چهار رکن تقسیم شده: عبادات، معاملات، مهلکات، و منجیات.

ادامه مطلب ...